سلام یاران حلقه! امیدوارم حالتون خوب باشه نمی دونم٫ چرا مثل نامه شروع کردم شاید میشد این سلام واحوال پرسی رو توی یک کامنت نوشت اما خب بعضی وقت ها لازمه برای اینکه آدم از خاطره ها پاک نشه یه کم آفتابی بشه شاید دلیلش اینکه چند وقت پیش که کامنت هارو مرور می کردم به نظر هیوا برخوردم که نوشته بود که اگه این جور پیش بره دیدارمون به قیامت می افته یه کم ترسیدم چون واقعا بعد از منحل شدن حلقه کم کم باید بگیم /یاران چه غریبانه رفتن از این خانه /یا تو مایه های میرن آدما... که اگه یه کم ذوق شعریم یاری کنه باید ادامه بدم/ میرن آدما از اونا فقط خاطرهاشون به جا میمونه/ کجاست اون دکتر کجاست اون سیما خدا می دونه /کاسه دوغ کریم دوغی / هنوز همون جاست گوشه ایوون/ خودش کجا هاس خدا می دونه... والی آخر که بهتره ادامه ندم چون کم کم متوجه می شید که استعداد شاعریم صفره! خوب بگذریم غرض احوال پرسی بود واینکه بگم دلم براتون تنگ شده و به قول هیوا دیدارمون به قیامت نباشه هر چند به قول سوین این دل کوزتی مون هرچی هم از این تناردیه دنیا نامردی مببینه بازم پیششون می مونه مثل ما که همه یه جوری دل مشغول شدیم وبازم حرف های کلیشه ایی و تکراری که باید بگم دلمون برا خودمون تنگ می شه و منتظر یه هوای بارونی هستیم که باز دوباره بچه بشیم بپریم تو کوچه بدوییم باز باران با ترانه رو بخونیم بعدش هم انقدر خسته بشیم یه گوشه بشینیم آه بکشیم یه آه سرد واز ته دل بگیم آخ حسنک کجایی!!! نمیدونم شاید این هوای بارونی و همین طور بعد از چند وقت مطلب زدن این نوستالوزی رو برام زنده می کنه از اینکه با این حرف های بی معنی سرتونو درد آوردم ببخشید مطلب خاصی برای نوشتن ندارم جز متن یه نمایشنامه یک۱ دقیقه ای رادیویی که این آواخر باید بنویسم. دوست دارم نظرتونو در مورد یکی از اونا بدونم.
صحنه یک ۱:(همهمه کم کم رو به سکوت می رود)
اولی :خوب بخونم دیگه؟ ...عروس خانم بنده وکیلم شما را به ...
دومی:آقا صبر کن این چه وضعشه .. پس مادر عروس کجاست؟...
اولی: خوب اشکالی نداره صبر می کنیم ایشون هم بیان ..... بله ظاهرا اومدن ... اگه همه آمادن بخونم عروس خانم محترمه بنده وکیلم شما رو با این مهرییه...
دومی:(عصبانی)آخه کی اینجا هماهنگ می کنه؟پدر داماد کجا رفته زود باش آقا صداش کنید!!!
دومی:اشکالی نداره ایشون هم دارن تشریف میارن... بله ظاهرا همه چیز درسته... خوب عروس خانم بنده وکیلم شما را به عقد و همسری آقای داماد با این مهریه معلوم...
دومی: به مادر عروس بگید بیاد تو کادر !چند بار بگم آقا!!!معذرت می خوام آقا شما ادامه بده
اولی: عروس خانم بنده وکیلم شما را به عقد وهمسری آقای داماد با این مهریه معلوم در آورم وکیلم
سومی:عروس رفته گول بچینه
اولی: امیدوارم گل های زیبایی بچینن برای بار دوم عرض می کنم بنده وکیلم؟
سومی: عروس رفته گلاب بیاره
اولی:امیدوارم گلاب های خوشبویی بیاره برای بار سوم عرض می کنم وکیلم ؟
دومی:(عصبانی فریاد می زند) کات کات کات! اصلا نخواستم این صدا بردار کجاست؟ آقاجون مگه نمی دونستی صدامون سر صحنه است چرا اذییت می کنی ؟ من عمرا دیگه با این گروه فیلم بسازم!!!
اولی:(دلخور)شما داری اذیت می کنی که سر گرفتن یه صحنه ما رو از صبح اسیر کردی!!!
دومی : اصلا نخواستم جمعش کنید دیگه فایده نداره نور رفت ..................................
صدای همهمه واعتراض جمعییت.