پس ازخواندن رمان «خنده‌ در تاريكي» از ولاديمير ناباكوف نتوانستم نسبت به آن بي‌تفاوت باشم. دوست داشتم بقيه هم اين شاهكار نويسنده روسي را بخوانند. از رمان‌هاي ديگر او مي‌‌توان به «لوليتا» اشاره كرد كه كوبريك و آدرين لاين از روي آن فيلم ساخته اند. در اين جا خلاصه‌اي از رمان «خنده‌ در تاريكي» او را مي‌آورم. منتظر نظرات شما هستم.
اين رمان، داستان مردي مرفه و به ظاهر خوشبخت با زن و يك بچه است كه مانند همه مردم زندگي معمولي و بي‌دغدغه‌اي دارد. او هميشه حسرت يك نگاه عاشقانه و هوس آلود را در ژرفاي ظاهر آرام و بي دست و پايش به دوش مي كشد. لمس بازوهاي برهنه و ظريف زني كه بتواند عمق احساسات سركشش را به وجود تشنه اش بريزد.
يك‌باره در مسير زندگي‌اش دختركي قرار مي گيرد. او پس ازكلنجار رفتن‌هاي زياد با خودش بالاخره وجود دختر را در زندگي‌اش مي پذيرد. همسر و بچه اش را ترك مي‌كند و با دخترك زندگي تازه‌اي را شروع مي‌كند. حتي مرگ دختر كوچكش كه حسرت ديدن پدر را در آخرين لحظات زندگي تلخش به گور مي برد، نمي تواند عشق بيمار گونه او را كم رنگ كند. تمام زندگي مرد دختري است كه تمام فكرش تامين خود و معشوقه قبلي‌اش از راه برداشت پول از حساب بي‌حساب مرد است. ولي او آن قدر غرق لذت هاي بي‌اساس و زود گذرش است كه متوجه چيزي نمي‌شود. حتي بعد از اين ‌كه در تصادفي كور مي شود، هنوز هم تنها دلخوشي‌اش در زندگي، دخترك است و پس از اين‌كه دوست و برادرزن قديمي‌اش پرده از راز خيانت دخترك برمي دارد او براي كشتن دختر به آپارتمانش مي‌رود....

نويسنده: جزيره