نقاب
نقاب
چند سال پيش "پيمان قاسم خاني" فيلمنامه اي به اسم "پوکر" نوشت که موضوع آن سوء استفاده از دختران با تهيه فيلم از روابط خصوصي آنان و قاچاق دختران به کشورهاي بيگانه بود که موضوعي جذاب و ايده اي برانگيزاننده براي يک فيلم با توجه به وضعيت جامعه و شيوع اين پديده بوده و هست. اين فيلمنامه مورد اقبال کارگردانان زيادي قرار گرفت و بسياري از آنان به دنبال ساخت آن بودند. (از جمله بهروز افخمي) اما با توجه به حساسيت موضوع و ترس از سانسور، کمتر تهيه کننده اي حاضر به کار شد. تا اين که فيلمنامه را از قاسم خاني خريدند و کاظم راست گفتار (فيلم اولش "عروس خوش قدم" است) آن را بازنويسي کلي کرد به صورتي که پيمان قاسم خاني خواستار حذف نامش از فيلمنامه شد. در سال 83 راست گفتار فيلمنامه اصلاحي را با نام "نقاب" به عنوان دومين فيلم بلند خودش ساخت. اما فيلم مجوز نمايش پيدا نکرد. اين فيلم امسال با حذف صحنه هايي مجوز گرفت؛ اما با آمدن C D آن به بازار مقارن اکران آن، که نسخه بدون اصلاح بود، روابط عمومي وزارت ارشاد از مجوز دادن به آن پوزش خواست و از آن جا که اين وظيفه به عهده بخش ديگري در وزارت ارشاد است، باعث بروز اين فکر شد که خود اين وزارت خانه اقدام به انتشارC D آن کرده است و بحث هايي را به ميان آورد.
"نقاب" فيلم متوسطي است و اين در روزگار سياه سينماي ايران غنيمتي است. هنگام ديدن نيمه اول فيلم دوبار خودم را لعنت کردم که چرا همچين مزخرفي را مي بينم اما با توجه به توصيه يکي از دوستان، به سختي فيلم را تا آخر ديدم و پشيمان نيستم چون هنوز هم مي توان آثار باقيمانده يک فيلمنامه خوب را در آن ديد؛ هر چند در فيلمنامه دست برده شده است و کارگرداني به غايت ضعيف است. اگر مي خواهيد فيلم را در آينده ببينيد بهتر است که از خير دانستن داستان آن بگذريد چون لذت غافل گيري را از دست مي دهيد. همين قدر داشته باشيد که اين فيلم با بقيه فرق مي کند. اگر نيمه اول فيلم را تحمل کرديد نيمه دوم از خستگي در مي آييد.
يکي از ايراداتي که به دوستان ما وارد مي کنند اين است که شما هميشه فيلم هاي قديمي سياه وسفيد مي بينيد و ميانه اي با سينماي روز نداريد. پاسخ اين است که با توسعه و گسترش امکانات تکنولوژيک سينما، کارگردانان موارد جديدي را براي جذابيت پيدا کردند و اين باعث تنبلي آنان شد و کمتر به سمت داستان خوب و پرداخت تصويري صميمي مي روند. کارگردانان امروزه به نماهاي عجيب و غريب و بازيگران جذاب (از اون لحاظ) و انفجارهاي بزرگ و تدوين هاي نامانوس دست مي زنند برخلاف گذشته که روايتي ساده و صميمي، تکان دهنده بود و ميليون ها انسان را به سينما مي کشاند.
از ايرادات فيلم نقاب، عدم توازن در دادن اطلاعات به مخاطب است. يعني تمام داستان فيلم در نيمه دوم آن مي گذرد و نيمه اول عملاً مقدمه است و با توجه به اين که اين مقدمه به غايت ضعيف است ضربه سهمگيني به فيلم زده است. شما با ديدن پنجاه دقيقه اول فيلم، يک داستان به شدت تکراري را مي بينيد و هيچ انگيزه اي براي ادامه آن نداريد. حتي کارگردان اشاره اي به نامانوس بودن اين قصه نمي کند و چون مي خواسته در نيمه دوم فيلم شما را شگفت زده کند از نيمه اول غافل شده است و توجه نداشته که اگر نيمه اول جذاب نباشد مخاطبي براي نيمه دوم باقي نخواهد ماند!
حلقهای از جوانان