هسته آتش فشانی سینما
«چشم سفید سینما کافی است نور واقعی خود را بتاباند تا جهانی را به آتش بکشد، ولی اکنون لازم نیست نگران باشیم؛ نور سینما به نحو اطمینان بخشی مقیّد و بی رمق شده است.» بونوئل
فیلم سازی که موافق با توانایی های ذاتی سینما کار کند در معرض این امکان قرار خواهد گرفت که به هسته قدرتمند و آتشفشانی هنر فیلم دست یابد و به تعبیر بونوئل «جهانی را به آتش بکشد» چنین فیلم سازی می تواند اسطوره های دنیای فردا را به وجود بیاورد. فیلم های وی "واقع نما" و "باورپذیر" خواهد بود و اگر به اندازه کافی قوی باشد، مثل خاطرات واقعی و تجربیات اصیل در حافظه بسیاری از تماشاگران، مخصوصاً کودکان کم تجربه و نقش پذیر، ثبت خواهد شد، رسوب خواهد نمود و در عمق روح ایشان کمین خواهد کرد. شخصیت و آینده بسیاری از تماشاگران و اعمال و تصمیم هایشان بر مبنای توصیف های ضمنی و تکالیف مندرج در چنان فیلم هایی توجیه می گردد. کودکانی که تحت سیطره چنین فرایندی تلقینی قرار گیرند، به اختیار و اراده خویش در طریق تبدیل شدن به چیزی که فیلم ساز مطلوب دانسته است حرکت می کنند و به تدریج به تجسّم عینی آرزوهای وی تبدیل می شوند. البته وسعت واقعی نتایج این حادثه سال های بعد ظاهر خواهد شد؛ یعنی زمانی که آن کودکان بزرگ شوند، به عرصه اجتماع قدم بگذارند و نحوه زندگی، طرز تفکر و منش خویش را به صورت رسم رایج درآورند؛ چنین است که دنیایی آتش می گیرد و فرو می ریزد و دنیایی دیگر از میان خاکسترهای آن سربرمی آورد...
حق با مک لوهان بود که گفت: «رسانه همان پیام است.» همراه با کوچک و کوچک تر شدن پرده های نمایش –که حالا به اینچ اندازه گیری می شوند– فیلم ها هم کوچک و حقیر شده اند و فیلم سازان نیز هر روز بی شخصیت تر و کم اهمیت تر به نظر می رسند. بعد از گذشت ربع قرن هنوز "پدرخوانده" بهترین کار کاپولاست و "دوئل" بهترین فیلم اسپیلبرگ. جدی گرفته شدن فیلم های اسکورسیزی حالا دیگر شوخی به نظر می آید... عجب تعبیر بامسمّایی است این "سینمای خانگی" که لقب تبلیغاتی تلویزیون های بزرگ و استریوفونیک شده است... سینما چیزی نبود غیر از نمایش روی پرده "بزرگ"، توی سالن "تاریک" و در حضور "جمعیت". هر کدام از این عوامل را که حذف کنید سینما را حذف کرده اید... فیلم های امروزی طوری ساخته شده اند که روی صفحه تلویزیون هم دوام می آورند؛ اگر موقع تماشا چرت بزنید یا مروری به کانال های تلویزیونی بکنید یا به تلفن جواب بدهید باز هم دوام می آورند. این قدر دوام می آورند که حال آدم را به هم می زنند،
مثل مهمانی که نمی خواهد بفهمد مزاحم است و شرّش را کم نمی کند. وقتی که فیلمی آن قدر خودش را کوچک کرده که در هر شرایطی شما را سرگرم می کند، چرا باید روی پرده بزرگ و با احترام تماشایش کنید؟ پرده های بزرگ برای فیلم های بزرگ بود. همین است که می بینید هشتاد درصد سینماهای دنیا مولتی پلکس یا سینه پلکس شده اند؛ یعنی تبدیل شده اند به چهار پنج تا سالن کوچک به اندازه کلاس درس با پرده ای کمی بزرگ تر از تخته سیاه که باز هم از سر فیلم های امروزی زیاد است. «هسته آتش فشانی سینما» مقالات سال های 68 تا 7۹ بهروز افخمی در مطبوعات. چاپ اول. ۱۳۷۹ نشر ساقی
حلقهای از جوانان