و چون زهرا (س) را در آرام­گاه گذاردند، امیر (ع) گریست. بر آن خاک تازه دست گذاشت و گفت:

نفسی علی زَفَراتِها محبوسه                یا لیتَها خرجَت مع الزفراتِ
لاخیرَ بعدکِ فی الحیاه و إنمّا              أبکی مخافه أن تطولَ حیاتی.

جانم از اندوه نبودن او در زندان­ست / ای کاش بر این اندوه از تن به در شود!
پس از تو خیری در این زندگی نیست / می­گریم که مباد زندگی­ام طولانی باشد.