بعد از تو
و چون زهرا (س) را در آرامگاه گذاردند، امیر (ع) گریست. بر آن خاک تازه دست گذاشت و گفت:
نفسی علی زَفَراتِها محبوسه یا لیتَها خرجَت مع الزفراتِ
لاخیرَ بعدکِ فی الحیاه و إنمّا أبکی مخافه أن تطولَ حیاتی.
جانم از اندوه نبودن او در زندانست / ای کاش بر این اندوه از تن به در شود!
پس از تو خیری در این زندگی نیست / میگریم که مباد زندگیام طولانی باشد.
+ نوشته شده در پنجشنبه هفتم خرداد ۱۳۸۸ ساعت 9:24 توسط راد
|
حلقهای از جوانان