به نام خدا

الان اسم نفت ما را یاد بازار جهانی نفت و استخراج و پتروشیمی می اندازد یک زمانی این جوری نبود و اسم نفت ما را یاد بوی نفت می انداخت!
زمستان بدجوری طرف های ما اذیت می کرد انقدر که اگر شب بیرون می ماندی شرط می بندم می مردی. همه توی اتاق دنج خانه که هیچ دیوار و پنجره ای به فصای باز نداشت جمع می شدیم دور یک بخاری! نفت همه زندگیمان بود همه زندگیمان هم بوی نفت میداد. تکه تکه هم از قالی و پتو هامان از دست این چراغ آلادین ها سوخته بود و همه ی زمستان را بمبو می زدیم. بمبو می دانید چیست؟ ماشین نفت هر چند وقتی می آمد و ما صابون به سوراخ بشکه های نفت می مالیدیم تا بند بیاید و رمق زندگیمان را به باد ندهد اسم نفت من را یاد برادر کوچکم می اندازد که نفت خورد و نزدیک بود بمیرد. نفت می ریخیتم توی شیشه شربت سرما خوردگی فتیلیه می ذاشتیم روی سرش بشود چراغ الکلی خیر سرمان! کار دستی هم با نفت درست می کردیم. توی محله هم یک مسئول نفت داشتیم که بهش می گفتند وزیر نفت! پسرش سرکلاس فارسی همون درس شهید تندگویان بهش افتاده بود بخواند: دست ها روی ماشه بود تا فشار دهد صدایی آمد : صبر کنید من وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران هستم!!!!
بچه ها انقدر خندیدند که کلاس تمام شد هنوز هم بهش می گویند وزیر نفت. یک نفر تانکر نفتش سوراخ شده بود و همه نفت هاش رفته بود توی جوب آب و زمین های کشاورزی مردم! غصه ی این را می خورد که نفتش از دستش رفته. یکی دو خانه با همین نفت ها با آدم هایش سوخت چند تا زن هم می شناختم که با همین نفت ها خودسوزی کردند مادر یعقوب هم از همین کار را کرد. اسم نفت من را یاد یتیم شدن یعقوب خدابیامرز می اندازد مادر خودم هم وقتی کفرش را در می آوردیم می گفت نفت می ریزد روی خودش خودش را میسوزاند این ها مال وقتی بود که نفت زیاد شده بود دوران قحطی و جنگ, می آمدند توی خانه ی بی در و پیکرمان نفت هایمان را می دزدیدند نفتمان به بخاری نمی رسید با همان چراغ آلادین ها تا می کردیم غذا هم روی همان می پختیم یکبار وسط خانه مان آتش گرفت پتو انداختیم روش خاموش شد دود کله خانه را برداشت رفتیم توی حیاط سرما بخوریم تا دودها برود.
الان دیگه دوران این شر و ور ها گذشته و ما هم باید متفکر بشیم و درباره نفت در اقتصاد نوین حرف بزنیم و این که اقتصاد نفتی چه معایبی داره و نفت چگونه نمدونم چیکار می کنه.
حالا قیمت نفت توی بازار جهانی چنده؟