انتقام
IN HIS NAME
Revenge
An Insurance Agent was trying to induce a Hard
Man to Deal With to take out a policy on his house.
After listening to him for an hour, while he painted
in vivid colours the extreme danger of fire
consuming the house, the Hard Man to Deal With
said: "Do you really think it likely that my house
will burn down inside the time that policy will run?"
"Certainly," replied the Insurance Agent; "have I
not been trying all this time to convince you that I
do?"
"Then," said the Hard Man to Deal With, "why
are you so anxious to have your Company bet me
money that it will not?"
The Agent was silent and thoughtful for a
moment; then he drew the other apart into an
unfrequented place and whispered in his ear:
"My friend, I will impart to you a dark secret.
Years ago the Company betrayed my sweetheart
by promise of marriage. Under an assumed name
I have wormed myself into its service for revenge;
and as
there is a heaven above us, I will have its heart's
blood!"
Ambrose Bierce
یک مامور بیمه می خواست مرد بد قلقی را متقاعد کند
که برای خانه اش بیمه نامه بگیرد. مرد بد قلق بعد از یک
ساعت شنیدن حرف های او که با شور و حال فراوان،
بحران آتش سوزی خانه را شرح می داد، گفت: «واقعاَ
فکر می کنی ممکنه خونه ام تو همون مدتی که بیمه نامه
اعتبار داره، آتیش بگیره و با خاک یکسان بشه؟» مامور بیمه
پاسخ داد: «صد در صد! مگه تو تمام این مدت، سعی نکردم
خاطر جمعت کنم که این کار رو می کنم؟» مرد بد قلق گفت:
« پس ... چرا انقد مشتاقی سر شرکتت رو شیره بمالی که
با من قرارداد ببنده، خونه آتیش نمی گیره؟» مامور لحظه ای
ساکت ماند و به فکر فرو رفت. آنگاه به صورت اتفاقی، برگه
دیگری به قید قرعه درآورد و در گوش او نجوا کرد: «دوست من!
راز کثیفی رو برات رو کنم. شرکت سال ها پیش، نامزد عزیزم رو
به ... داد. (فنا داد) منم با یه اسم جعلی، خودمو به استخدام
شرکت درآوردم برای انتقام و تا سایه خدا بالاسرمون هست،
جیگرشونو خون خواهم کرد.»
برگردان: محد رصا اسدي
حلقهای از جوانان